English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (7062 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tact function U کارکرد نامیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
styling U نامیدن
entitle U نامیدن
entitles U نامیدن
entitling U نامیدن
to call U نامیدن
style U نامیدن
styles U نامیدن
nominate U نامیدن
nominates U نامیدن
names U نامیدن
nominating U نامیدن
name U نامیدن
denominate U نامیدن
styled U نامیدن
termed U نامیدن لفظ
terming U نامیدن لفظ
term U نامیدن لفظ
misnam U غلط نامیدن
miscall U غلط نامیدن
roll call U نامیدن افراد
name U نامیدن نام بردن
names U نامیدن نام بردن
paranomia U اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
emergency operation U کارکرد
functionality U کارکرد
mechanics {pl} U کارکرد
mode of operation [Technology] U کارکرد
workings {pl} U کارکرد
way of functioning U کارکرد
functioning [manner of functioning] U کارکرد
functional principle [Technology] U کارکرد
manner of functioning U کارکرد
function U کارکرد
running U کارکرد
earning U کارکرد
functioned U کارکرد
functions U کارکرد
operation U کارکرد
nundinal letter U حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
functionalism U کارکرد گرایی
returns U عملکرد کارکرد
secondary function U کارکرد ثانوی
empty running U کارکرد خالی
empty running U کارکرد بی اثر
return U عملکرد کارکرد
ego function U کارکرد خود
anergasia U زوال کارکرد
adaptive functioning U کارکرد انطباقی
outputs U کارکرد فرفیت
output U کارکرد فرفیت
returned U عملکرد کارکرد
optimal performance U کارکرد بهینه
mand function U کارکرد خواستاری
returning U عملکرد کارکرد
mental function U کارکرد ذهنی
motor function U کارکرد حرکتی
open shop U با کارکرد ازاد
open shot U با کارکرد ازاد
diaschisis U کارکرد پریشی جانبی
localization of function U موضع یابی کارکرد
operating ratio U نسبت کارکرد موتور یا ناو
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
tut work U کاری که مزد ان از روی کارکرد داده میشود
admin U تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
defects U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defecting U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defect U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defected U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
timing disc U علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
Recent search history Forum search
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
0موضع یابی کارکرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com